پارمیس، فرشته كوچولوپارمیس، فرشته كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
تاريخ پيوندمانتاريخ پيوندمان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
روز عقدكنانروز عقدكنان، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
روز آشناييروز آشنايي21 سالگیت مبارک
مامان و باباي پارميسمامان و باباي پارميس، تا این لحظه: 43 سال و 30 روز سن داره

بهشت کوچک مامان و بابا

دعواي دختر و پدر

دعواي دختر و پدر (طنز باحال)     سال 1230 مرد: دختره خير نديده من تا نکشمت راحت نمي شم... زن: آقا حالا يه غلطي کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا اين بنده خدا يه بار بلند خنديده... مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش... -- بالاخره با صحبتهاي زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه     سال 1280 مرد: واسه من مي خواي بري درس بخوني؟ مي کشمت تا برات درس عبرت بشه. يه بار که مُردي ديگه جرات نمي کني از اين حرفا بزني. تو غلط مي کني. تقصير من بود که گذاشتم اين ضعيفه بهت قرآن خوندن...
6 شهريور 1393

دعواي دختر و پدر

دعواي دختر و پدر (طنز باحال) سال 1230 مرد: دختره خير نديده من تا نکشمت راحت نمي شم... زن: آقا حالا يه غلطي کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا اين بنده خدا يه بار بلند خنديده... مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش... -- بالاخره با صحبتهاي زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه سال 1280 مرد: واسه من مي خواي بري درس بخوني؟ مي کشمت تا برات درس عبرت بشه. يه بار که مُردي ديگه جرات نمي کني از اين حرفا بزني. تو غلط مي کني. تقصير من بود که گذاشتم اين ضعيفه بهت قرآن خوندن...
6 شهريور 1393

خاطرات يك جنين

تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلا برای مسکن، رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه! اظهار وجود: هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. زندان : گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! فرق اینجا با آنجا : داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جای...
5 شهريور 1393

خاطرات يك جنين

تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلا برای مسکن، رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه! اظهار وجود: هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. زندان : گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! فرق اینجا با آنجا : داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای ر...
5 شهريور 1393

خااطره حموم روز يكشنبه مورخه 93/06/02

سلام بر پارميس بابا سلام بر همه زندگي من سلام بر نور چشمان من دختر خوشگلم موچولوي بابا ديروز كه از سر كار به خونه رسيدم تو توي جات خوابيده بودي همينكه درو باز كردم و صداي باز شدن درو شنيدي چشاتو باز كردي و برام خنديدي اومدم جلو بوست كردم و كنارت دراز كشيدم كمي خودتو كش و قوس دادي و از جات بلند شدي گفتم بريم بَه(غذا) بخوريم سرتو به علامت تائيد تكون دادي مامان برامون ناهار ريخت با هم ديگه خورديم  حين خوردن غذا به من گفتي جيدر (جيگر) و ماهم كلي خنديديم. بين غذا خوردن من داشتم ماست مي خوردم كه تو گفتي ماشت و مامان رفت توي پياله برات ماست آورد و تو هم با قاشق بقول خودت ماشتو به همه جا ماليدي و كلي برا خودت حال كردي... بع...
3 شهريور 1393

خااطره حموم روز يكشنبه مورخه 93/06/02

سلام بر پارميس بابا سلام بر همه زندگي من سلام بر نور چشمان من دختر خوشگلم موچولوي بابا ديروز كه از سر كار به خونه رسيدم تو توي جات خوابيده بودي همينكه درو باز كردم و صداي باز شدن درو شنيدي چشاتو باز كردي و برام خنديدي اومدم جلو بوست كردم و كنارت دراز كشيدم كمي خودتو كش و قوس دادي و از جات بلند شدي گفتم بريم بَه(غذا) بخوريم سرتو به علامت تائيد تكون دادي مامان برامون ناهار ريخت با هم ديگه خورديم حين خوردن غذا به من گفتي جيدر (جيگر) و ماهم كلي خنديديم. بين غذا خوردن من داشتم ماست مي خوردم كه تو گفتي ماشت و مامان رفت توي پياله برات ماست آورد و تو هم با قاشق بقول خودت ماشتو به همه جا ماليدي و كلي برا خودت حال كردي... بعد ...
3 شهريور 1393

جدول واكسيناسيون نوزادان و كودكان

بیماریها و علائم اختصاری واکسنهای برنامه گسترش ایمنسازی نام بیماری واکسن مربوط علائم اختصاری سل ب.ث.ژ BCG دیفتری، کزاز، سیاه سرفه سه گانه ( ثلاث ) DTP دیفتری ـ کزاز دوگانه خردسالان DT دو گانه بزرگسالان Td فلج اطفال پولیو خوراکی OPV پولیو تزریقی IP...
1 شهريور 1393

براي هميشه بخند

دختر خوشگل من پارميس زيباي من زندگی کوتاهتر از آن چیزی است که فکرش را بکنیم . زندگی زیباتر از آن چیزی است که غم به دل راه بدهیم . زندگی با دوست داشتن عشق ورزیدن زندگی است زندگی درک کردن طلوع و غروب خورشید است زندگی شنیدن صدای خنده توست بوییدن موهای ناز توست لمس کردن دستان کوچک توست . پس ای همه ی زندگی من بخند همیشه بخند . ...
1 شهريور 1393

براي هميشه بخند

دختر خوشگل من پارميس زيباي من زندگی کوتاهتر از آن چیزی است که فکرش را بکنیم . زندگی زیباتر از آن چیزی است که غم به دل راه بدهیم . زندگی با دوست داشتن عشق ورزیدن زندگی است زندگی درک کردن طلوع و غروب خورشید است زندگی شنیدن صدای خنده توست بوییدن موهای ناز توست لمس کردن دستان کوچک توست . پس ای همه ی زندگی من بخند همیشه بخند . ...
1 شهريور 1393

واكسنهاي 18 ماهگي

دختر خوشگلم پارميس عزيزم روز چهارشنبه 29 مرداد ماه سال 1393 ساعت نه و نيم صبح سه نفري(پارميس و ماماني و بابايي) براي زدن واكسنهاي 18 ماهگي از خونه خارج شده و به سمت درمانگاه 17 شهريور راه افتاديم. وارد درمانگاه كه شديم شما چندتا دختر خانوم ديدي كه روي صندلي نشسته بودند رفت سراغشون و كنارشون نشستي و بهشون نگاه كردي بعد از كمي مامان صدا زد و گفت كه بياين با هم ديگه رفتيم اتاق معاينه، خانوم پرستاره گفت كه اول وزنشو بگيريم كفشاتو در آوردم و وزنتو گرفت بعد اون قدت و بعد دور سر ... دختر خوشگلم اين دفعه بر عكس دفعات قبل كه توي گرفتن قدت گريه مي كردي مي خنديدي و اين نشان از بزرگ شدن تو دارد...  وزن نازت: 10 كيلو و 600 گرم ...
1 شهريور 1393